پرسشي چند پیامبر که عقل کل بشریت محسوب میشن
دیگه چرا با اصحابشون مشورت میکردند؟
اولا ایشان در مقام وحی و ابلاغ ان که از عقل کل سرچشمه گرفته هیچ مشورتی نداشتند
و حتی در شرایطی که بسیاری ایشان را نصیحت ی کردند دست از تبلیغ اسلام بردارند
ذره ای زیربار نمی رفتند چون وقتی مطلبی برای انسان یقین شد که عملا نمی تواند زیر بار
جهل و جهالت دیگران برود ولی مقام مشورت ایشان در مقام تصمیم گیری ها در امور اعتباری
و دنیایی مردم بود که لازم است درجه ظرفیت اجتماع برای پذیرش اجرای احکام عقلیه
درنظر گرفته شود چون پیامبر که سلطان و پادشاه نبو.دند که براساس زور و بدون توجیه برمردم
حکومت نمایند و اساسا یکی از لوازم عقل کل بودن پیامبر در مرحله اجرا ان است که میزان
ظرفیت جامعه و امکان های عقلی و روحی و عملی و به اصلاح قابلیت قابل هم مد نظر
قرار گیرد و نیز در مشورت می کوشیدند دلایل نظر خود را برای اصحاب توجیه کنند و انها را قانع
نمایند و حتی گاه بر اساس نظر اکثریت برای یک امر دنیایی عمل کنند تا مردم خودشان به
عواقب نظرشان برسند و در علوم دنیایی و زندگی این عقل خود مردم است که در طول زمان
رشد می کند و عقل کل پیامبر در همه مراتب علوم دنیا یک جا ظهور نمی کند
چون جهل مردم مانع ظهور است و ظهو.ر ش تدریجی است در فرایند مشورت و تکامل فکری
بشر تا زمان ظهور ولی کل مشورت باعث رشد فکری اصحاب می شود حضرت وظیفه تعلیم
و تزکیه ادم ها را هم به عهده دارند و باید باعقل کل خودشان عقول ادمیان را نیز از زیر بار
جهالت و جهل و تعصب و خرافه بیرون اورند و این از راه گفت و شنود و مشورت محقق می گردد
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها ![]()
![]() |
|||
![]() |